تو اتاق نشسته بودم و داشتم سایتها رو بالا-پایین میکردم که یه جا دیدم نوشته توی ایران به نیم میلیون مرده یارانه دادهن. یعنی کسی به اندازهی پشکل ان نداده (*) که نیم ساعت وقت بذاره، یه کد ده خطی بنویسه و لیست مردهها رو از لیست یارانهبگیرها حذف کنه که نهصد میلیارد تومن خرج اضافه نتراشهن واسه دولت. بعد ما سی نفر نشستیم اینجا ده ساله فلان میکنیم تا دو زار انرژی کمتر مصرف بشه. به خودم میگم چند سال دیگه پیاچدیم رو بردارم برگردم ایران، توی اون خرتوخر بالاخره منم یه نونی درمیارم دیگه. از دور آدمها فکر میکنن «پرتی هیوج دیک»ه، ابهتی داره. حالا کی میفهمه که «پرمننتلی هد دمج»ه؟ آره آقا، این ان رو بگا (*)، کی حال داره این همه فکر کنه و زحمت بکشه. البته این فازم فقط چند لحظه طول کشید چون خیلی زود یادم افتاد چرا از ایران اومدهم بیرون. نمیدونم اینا رو چرا گفتم چون به بقیهی متن تقریبا ربطی نداره.
چند دیقه بعد دیدم سوپروایزرم یه ایمیل گروهی زده به عین سی نفرمون با این مضمون که آقا جون مادرتون غذاهای با بوی زیاد نیارین آشپزخونه، نمیشه رفت اون تو. نگه دارید همون خونه بخورید. داشتم تصورش میکردم که موهای نصفهنیمهش افشون شده، دستش رو گذاشته روی پیشونیش و عاجزانه داره میگه «سرم درد گرفت، بسه دیگه، حالمو به هم زدین آشغالا». بعد یهو زدم زیر خنده. هماتاقیم، همون سلمان فارسی، که اونم ایمیله رو دیده بود، فهمید غذائه کار منه. پرسید چی آوردی مگه؟ گفتم «قورمهسبزی». بعدش یه کم لودگی کردیم دو تایی. پارسال یه بار داشتم قورمهسبزی میخوردم، سوپروایزرم در آشپزخونه رو که وا کرد، گفت چه بوی بدی میاد. منم انقدر رو به دوربین سوت زدم تا رفت. امروزم یه قورمهسبزی مشتی برده بودم، تا مولکول آخرش رو هم فرو کردم تو حلقومم. شخصیتش ضد قورمهسبزیه اصلا بیلیاقت. بعید میدونم حتی به برابری حقوق قورمهسبزی و قیمه اعتقاد داشته باشه. تصمیم گرفتم از آرمانهام کوتاه نیام. هخامنشیها هم واسه خاطر کوتاه اومدن سر قورمهسبزی ورافتادن. انقدر قورمهسبزی میخورم و میگوزم تا بیفته کف اتاقش مثل سوسک دمپاییخورده، شاخکهاش رو تکون بده. «فتالیتی» آخرم هم اینه که یه شب برم روی تختش یه قابلمه قورمهسزی بذارم تا صبح که از خواب پا میشه و صحنه رو میبینه، بترکه. تهش رو هم با آهنگ پایانی پدرخوانده و عربدهی بیصدای استادم توی رختخوابش میبندم. خلیج فارس و دریای خزر نیست که آدم بگه جهنم، سگ خورد. قورمهسبزیه آقا، قورمهسبزی.
* ان دادن و این ان رو بگا، معادل فارسی برای:
to give a shit and fuck this shit
[…] Comments RSS […]