امروز سر جلسهی گروهی توی دانشگاه نشسته بودیم، طبق معمول منتظر سوپروایزرمون که با حضورش مجلس رو صفا بده. همین که وارد شد، توی گوشیش یه عکس از پشت در یکی از دو اتاقک توالت طبقهمون نشون داد و پرسید «اینو میشناسید؟». در توالت بسته بود ولی از زیرش که سی-چهل سانتی با زمین فاصله داره، یه جفت کتونی سفید دیده میشد. بعد خودش جواب داد که این یارو واسه اینکه کار نکنه، هر روز میاد کلی توی توالت میشینه. چند نفر دیگه هم متوجه ماجرا شده بودن. جالب بود که یه ساعت قبل از این اتفاق، من رفتم مستراح ولی هر دو تا اتاقک پر بودهن. یه ربع بعد که برگشتم، یکی از اتاقکها خالی شده بود ولی مرد کتونی سفید هنوز نشسته بود توی اونیکی توالت. داخل که شدهم، بعد از چند لحظه یه تیکه دستمال توالت کند و احتمالا روی حفرهی مقعدش کشید و از جاش بلند شد. من از همین حرکتش میشناسمش. این یه دستمال رو هم واسه ردگمکنی میکشه قاعدتا وگرنه اونا که اهل عملن میدونن که با یه بار دستمال کشیدن چیزی واقعا پاک نمیشه. حتی با چند بار کشیدن هم جای بحث هست. این همونیه که پارسال یه پستی در موردش نوشته بودم اگه یادتون باشه. که شاید انقدر از کارش متنفره که ترجیح میده بشینه اون تو و به ان خودش فکر کنه. آیندهی احتمالی من. سوپروایزرم ردش رو زده بود گویا، میگفت واسه طبقهی ما نیست. از یه جای دیگه میاد. داشتم فکر میکردم این سری با همدم توالتهام سر صحبت رو باز کنم. ازش بپرسم چی شد که به اینجا رسید. اگه تو زمان به عقب برمیگشت چه چیزی رو عوض میکرد مثلا. بعد هم بهش بگم عمو یا تنوع کفشهات رو بیشتر کن یا تعداد طبقههایی که کاور میکنی رو افزایش بده. بیست-سی نفر اینجا دستت رو خوندهن، صدها نفر هم در جاهای مختلف دنیا دارن خبرش رو از این وبلاگ پیگیری میکنن. خوبیت نداره خلاصه.
« اصل اول
پاسخی بگذارید